آنگاه که لبخند بر لبت می میرد، چون جمعه ی پاییز دلم می گیرد ،دیروز به چشمان تو گفتم که برو ،امروز دلم بهانه ات می گیرد
گاز دادن نیست مردی عشق آن است که بر گردی
روزی ز لوپ یار ربودم، بوسی گفت هم بی ادبی هم لوسی، گفتم گناهم چیست این که کردم بوسی، گفت لب ول کردی و لوپ می بوسی![]()
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۸۶ ساعت 2:43 توسط رویا
|
سلام من رویا هستم از این که به وبلاگم سر زدید ممنونم اگه نظر بدید خوشحال می شم